معنی گوهرریز - فرهنگ فارسی عمید
معنی گوهرریز
گوهرریز
آنچه از آن گوهر فرو ریزد، کنایه از چشم گریان
تصویر گوهرریز
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گوهرریز
گوهرریز
گوهرریز
ریزنده گوهر آنکه جواهر نثار کند، ریزنده قطرات (ابر) : بگردون تیره ابری بامدادان برشد از دریا جواهر خیز و گوهر ریز و گوهر بیز و گوهرزا (قا آنی)
فرهنگ لغت هوشیار
گوهرریز
گوهرریز
نام قناتی در کرمان باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
گوهرریز
گوهرریز
ریزندۀ گوهر. کسی که جواهر نثار کند. (ناظم الاطباء). پاشندۀ جواهرات. پخش کننده گوهر. گوهرپاش
لغت نامه دهخدا
گوهرخیز
گوهرخیز
ده کوچکی است از دهستان زنگی آباد بخش مرکزی شهرستان کرمان. واقع در 38هزارگزی شمال باختری کرمان و 5هزارگزی شمال راه فرعی زرند به کرمان. سکنۀ آن 14 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
گوهرخیز
گوهرخیز
که گوهر از آن خیزد. که از آن گوهر برآید. که از آن گوهر به دست آید
لغت نامه دهخدا
گهرریز
گهرریز
ریزنده گوهر آنکه جواهر نثار کند، ریزنده قطرات (ابر) : بگردون تیره ابری بامدادان برشد از دریا جواهر خیز و گوهر ریز و گوهر بیز و گوهرزا (قا آنی)
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.