جدول جو
جدول جو

معنی گمان داشتن

گمان داشتن
ظن داشتن، شک داشتن
نگران بودن، انتظار داشتن
تصویری از گمان داشتن
تصویر گمان داشتن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گمان داشتن

گمان داشتن

گمان داشتن
تصور کردن انگاشتن: باستین ملالی که بر من افشانی گمان مدار که از دامنت بدارم دست. (غزلیات)، سوء ظن داشتن، نگران بودن تشویش داشتن: ور ز کژدم بدل گمان داری کفش و نعل از برای آن داری. (سنائی)، امید و انتظار داشتن چشم داشتن: چیست فردوس که در دیده ما جلوه کند ک ما گمانها بغرور نظر خود داریم. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار

گمان داشتن

گمان داشتن
سؤظن داشتن، فکر کردن. خیال کردن:
به آستین ملالی که بر من افشانی
گمان مدار که از دامنت بدارم دست.
سعدی.
، تشویش داشتن. نگران بودن:
ور ز کژدم به دل گمان داری
کفش و نعل از برای آن داری.
سنایی.
، امید و انتظار داشتن. چشم داشت:
چیست فردوس که در دیدۀ ماجلوه کند
ما گمانها به غرور نظر خود داریم.
صائب
لغت نامه دهخدا

گمانی داشتن

گمانی داشتن
گمانی بردن: بنیکی در مبادم زندگانی اگر من بر تو بد دارم گمانی. (ویس ورامین)
فرهنگ لغت هوشیار

گمانی داشتن

گمانی داشتن
گمان داشتن. تصور داشتن.
- گمانی بد داشتن، تصور بدداشتن. خیال بد داشتن:
به نیکی در مبادم زندگانی
اگر من بر تو بد دارم گمانی.
(ویس و رامین)
لغت نامه دهخدا

سامان داشتن

سامان داشتن
منظم بودن مرتب بودن آراسته بودن، اندازه داشتن حد داشتن: (هر کاری سر و سامانی دارد)
سامان داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

ایمان داشتن

ایمان داشتن
باورداشتن اعتقاد داشتن به باور داشتن، اعتماد کردن به
ایمان داشتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیمان داشتن

پیمان داشتن
عهد داشتن: عمریست که با عشق تو پیمان دارم خون دل و غم بسینه مهمان دارم. (علی میرزا بیک درمنی)
فرهنگ لغت هوشیار