جدول جو
جدول جو

معنی گش سیاه

گش سیاه
سودا از مجموع از چهار خلط یا گش بدن شامل گش سفید یا بلغم، گش زرد یا صفرا، گش سرخ یا خون
تصویری از گش سیاه
تصویر گش سیاه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با گش سیاه

آب سیاه

آب سیاه
کوری تام یا ناقص که از ضمور و اطروفیای عصب باصره پدید آید
آب سیاه
فرهنگ لغت هوشیار

کشک سیاه

کشک سیاه
قَرَه قُروت، مادۀ خوراکی ترش مزه که از جوشاندۀ غلیظ شدۀ آب ماست تهیه می شود، پینو، لیولَنگ، هَلباک، هبولَنگ، ریخبین، تَرپَک، پینوک، رُخبین، تَرف
کشک سیاه
فرهنگ فارسی عمید

آب سیاه

آب سیاه
آب سیه، در پزشکی از امراض چشم که باعث تیرگی و نابینایی چشم می شود، آمورز، شرابی که از انگور سیاه گرفته باشند، شراب انگوری، آب بسیار و عمیق، غرقاب، سیل، نیستی، مرگ، برای مِثال زردگوشان به گوشه ها مردند / سر به آب سیه فرو بردند (نظامی۴ - ۶۰۲)
آب سیاه
فرهنگ فارسی عمید

آب سیاه

آب سیاه
نوعی بیماری چشمی که باعث تیرگی و نابینایی چشم می شود، حادثه، مداد، مرکب، آبی که تیره و رنگ آن تیره باشد
آب سیاه
فرهنگ فارسی معین