کیمیاساز. کیمیاگر. (آنندراج) (ناظم الاطباء) : چو گنجی بود گنجش کیمیاسنج به بازی زلف او چون مار بر گنج. نظامی. کیمیاسنج کوزۀ مقصود کرده حل جمله نورهای وجود. امیرخسرو (از آنندراج). رجوع به کیمیاگر و کیمیاساز شود
آنکه کیمیا سازد، آنکه از دواها طلا و نقره سازد، (آنندراج)، کیمیاسنج، کیمیاگر، (ناظم الاطباء)، کیمیاسازنده، آنکه به ساختن کیمیا پردازد: نخری زرق کیمیاسازان نپذیری فریب طنازان، نظامی، بگو ای سخن کیمیای تو چیست عیار تو را کیمیاساز کیست ؟ نظامی، ز دکان عطار چون بازگشت به افسونگری کیمیاساز گشت، نظامی، کیمیاسازان گردون را ببین بشنو از میناگران هر دم طنین، مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 265)، کیمیاساز است چه بْوَد کیمیا معجزه بخش است چه بْوَد سیمیا، مولوی (مثنوی چ نیکلسن دفتر1 ص 33)، رجوع به کیمیاگر شود