جدول جو
جدول جو

معنی قیافه شناس

قیافه شناس
کسی که از مشاهدۀ صورت پی به سیرت مردم می برد
تصویری از قیافه شناس
تصویر قیافه شناس
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با قیافه شناس

قیافه شناس

قیافه شناس
آنکه از ظواهر به بواطن پی برد. آنکه از صورت به سیرت راه یابد. رجوع به قیافه شناسی شود
لغت نامه دهخدا

قیافه شناسی

قیافه شناسی
چهرشناسی علمی که از دقت در صورت کسان پی به احوال باطنی و اخلاق آنان برند فراست
فرهنگ لغت هوشیار

قیافه شناسی

قیافه شناسی
علمی که به وسیلۀ آن از مشاهدۀ صورت مردم به اخلاق و سیرت آن ها پی می برند، فراست
فرهنگ فارسی عمید

قیافه شناسی

قیافه شناسی
علمی است معروف که از صورت پی به سیرت برند و آن را فراست نیز خوانند. (آنندراج) (غیاث اللغات). قیافه شناسی بر دو گونه است: قیافه شناسی از اثر که آن را در عربی عیافه گویند، و قیافه شناسی از بشره و کیفیات صورت که قیافه شناسی اصطلاحاً بدان اطلاق گردد. قیافه شناسی علمی است که از چگونگی استدلال از هیأتهای اعضای دو شخص به مشارکت و یگانگی میان آن دو در نسب و ولادت و سایر احوال بحث میکند. اینگونه استدلال در میان عرب به بنی مدلج اختصاص داشت و آموختن آن ممکن نیست و بنای این علم بر اساس حدس و تخمین و گمان است نه یقین و استدلال. از این رو در این باره کتابی نوشته نشده و تعلیم و تعلمی حاصل نگردیده است. گویند اقلیمون صاحب فراست معتقد بود که میتواند از ترکیب انسان به اخلاق وی پی ببرد. شاگردان بقراط در مقام امتحان او برآمدند و صورت بقراط را رسم کردند و آن را نزد وی بردند. اقلیمون در آن به دقت نگریست و سپس گفت صاحب این عکس زنا را دوست میدارد، گفتند: دروغ میگویی. گفت: دانش من ناگزیر دروغ نمیگوید بروید و از خود او بپرسید و چون از بقراط ماجرارا پرسیدند گفت: راست میگوید من زنا را دوست میدارم، ولی زمام نفس خود در دست دارم. (از کشف الظنون)
لغت نامه دهخدا

گیاه شناس

گیاه شناس
متخصصی که انواع، ظاهر و ویژگی های گیاهان را بشناسد
گیاه شناس
فرهنگ فارسی عمید

گیاه شناس

گیاه شناس
دانشمندی که تبحر در علم گیاه شناسی داشته باشد عالمی که بیکی از قسمتهای مختلف علم گیاه شناسی احاطه و معرفت داشته باشد
فرهنگ لغت هوشیار