معنی فاشورانیدن - فرهنگ فارسی عمید
معنی فاشورانیدن
- فاشورانیدن فاشورانیدَن
- شورانیدن، درهم کردن، برهم زدن، زیر و رو کردن، درهم ریختن، آمیختن، سرشتن، آشوردن، آشردن، آشوریدن شورانیدن، درهم کردن، برهم زدن، زیر و رو کردن، درهم ریختن، آمیختن، سرشتن، آشوردن، آشُردن، آشوریدن
تصویر فاشورانیدن
فرهنگ فارسی عمید