جدول جو
جدول جو

معنی غلطاق

غلطاق
غلتاق، چوب بندی زین اسب، چوب زین، پارچۀ کهنه
تصویری از غلطاق
تصویر غلطاق
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غلطاق

غلطاق

غلطاق
نادرست نویسی غلتاغ پارسی به آرش چوب بندی زین چوب بندی زین. یا کهنه غلتاق. زن پیر بد سابقه
فرهنگ لغت هوشیار

غلطاق

غلطاق
قربوس. چوب زین. رجوع به غلتاق و قربوس شود.
- امثال:
غلطاقش را نمی توان تو برد، نظیر تنگه اش را نمیتوان خرد کرد. کمانش را نمیشود کشید
لغت نامه دهخدا

بغلطاق

بغلطاق
برگستوان، قبای بدون آستین یا با آستین بسیار کوتاه، برای مِثال بغلطاق و دستار و رختی که داشت / ز بالا به دامان او درگذاشت (سعدی۱ - ۱۳۱)
بغلطاق
فرهنگ فارسی عمید

غلطان

غلطان
نادرست نویسی غلتان همگی واژگان هم خانواده با غلت پارسی که به نادرست با (ط) تازی نوشته می شوند مانند غلطاندن باید با ت نوشته شوند چیزی که می غلتد غلتنده، در حال غلتیدن، هر چیز گرد و مدور یا مروارید غلتان. مروارید کاملا گرد
فرهنگ لغت هوشیار