جدول جو
جدول جو

معنی عیالوار

عیالوار
مردی که زن و فرزند و نانخور بسیار داشته باشد، دارای اهل و عیال، عیالمند، عیال دار
تصویری از عیالوار
تصویر عیالوار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با عیالوار

عیالوار

عیالوار
صاحب عیال. دارندۀ اهل و عیال. کسی که نانخور بسیار داشته باشد. (فرهنگ فارسی معین). بسیارعیال. معیل. عیالمند. عیالبار. عیالدار. عائله دار
لغت نامه دهخدا

عیال وار

عیال وار
صاحب عیال دارنده اهل و عیال کسی که نانخور بسیار داشته باشد
عیال وار
فرهنگ لغت هوشیار

عیال دار

عیال دار
عَیالوار، مردی که زن و فرزند و نانخور بسیار داشته باشد، دارای اهل و عیال، عَیالمَند
عیال دار
فرهنگ فارسی عمید

گیاخوار

گیاخوار
گیاه خوار: خورد مر گیاخوار را آدمی در آردش در پیکر مردمی، علفزار کشتزار چراگاه: آنجا زمستان سخت باشد در شهر شدندی و تابستان بصحرا و گیاخوار ها جای گرفتندی
فرهنگ لغت هوشیار

گیاخوار

گیاخوار
گیاه خوار، هر جانوری که انرژی مورد نیاز خود را با مصرف گیاهان به دست آورد، خورندۀ گیاه، علف خوار
گیاخوار
فرهنگ فارسی عمید