جدول جو
جدول جو

معنی عقر

عقر
مجروح ساختن، پی کردن، دست و پای شتر را بریدن، بازداشتن از رفتار، نازا شدن زن
تصویری از عقر
تصویر عقر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با عقر

عقر

عقر
جَمعِ واژۀ عاقِر. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عاقر شود
لغت نامه دهخدا

عقر

عقر
سرج عقر، زین پشت ریش کن ستور. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، رجل عقر،مرد خسته کن شتران به مانده کردن. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

عقر

عقر
جَمعِ واژۀ عَقراء. (اقرب الموارد). رجوع به عقراء شود
لغت نامه دهخدا

عقر

عقر
مرغ که پرش از آفتی که رسیده نروید. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

عقر

عقر
زمینی است به بلاد قیس. (منتهی الارب). سرزمینی است در عالیه در بلاد قیس. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

عقر

عقر
نشانی است مانند شکاف در پای اسب و شتر، بنیان و اصل هر چیزی. (منتهی الارب). اصل و اساس خانه. (از اقرب الموارد). بنیاد سرای. (دهار) ، فرودآمدنگاه قوم، هر شکاف مابین دو چیز. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، گشادگی مابین پایهای برجهنده. (منتهی الارب). گشادگی و فاصله ما بین پایه های مائده و میز غذا. (از اقرب الموارد). گشادگی میان هردو چیز، و برخی آن را خاص فاصله بین پایه های مائده و میز غذا دانند. (از تاج العروس) ، منزل. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، کوشک و قصر یا کوشک ویران، ابر پارۀ سپید، یا ابر که از پیش آفتاب پیدا شود و بپوشاند چشمۀ آفتاب و گرداگرد آنرا، یا ابر که از کرانۀ آسمان خیزدو از دور بانگ تندر آن شنیده شود و نمایان نگردد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، بنای بلند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (دهار) ، سپید هر چه باشد. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، میان سرای و اصل آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

عقر

عقر
از اقلیم چهارم است، کیکاوس کیانی ساخت و بر پشته موضوع است و مصنوع انگور بسیار دارد و شراب بد باشد حقوق دیوانیش بیست وهفت هزاروچهارصد دینار است. (نزهه القلوب ج 3 ص 105).
لغت نامه دهخدا