جدول جو
جدول جو

معنی صیحه زدن

صیحه زدن
بانگ کردن، بانگ زدن، فریاد کشیدن، صیحه کشیدن
تصویری از صیحه زدن
تصویر صیحه زدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با صیحه زدن

صیحه زدن

صیحه زدن
بانگ کردن. فریاد کشیدن. رجوع به صیحه و صیحه کشیدن شود
لغت نامه دهخدا

خیمه زدن

خیمه زدن
تاژ زدن افراس افراشتن چادر زدن برپا کردن خیمه چادر زدن، فرود آمدن مقیم شدن در جایی، عجب و تکبر کردن، فنی است از کشتی که چون حریف بخاک می رود حریف دیگر از روبرو تمام تنه خود را بر روی او خراب می کند خیمه کشیدن، یا اندر عدم خیمه زدن، فانی شدن رسیدن بعالم حقایق
فرهنگ لغت هوشیار

پیچه زدن

پیچه زدن
روی بند مویینه بروی آویختن در نقاب مویین شدن رو بند زدن
پیچه زدن
فرهنگ لغت هوشیار

پینه زدن

پینه زدن
وصله کردن رقعه دوختن (کفش و غیره) : دلق صد رنگ نماید بنظر مردم را بسکه عشاق تو بر جامهء... پینه زنند. (علی خراسانی) -2 سخت شدن پوست کف دست و پا و زانو و غیره بر اثر کار و رفتن پینه بستن، گود کردن مجرای قنات در صورتیکه قنات خشک شود. پس از گمانه زدن قنات در صورتیکه به آب نرسد مجرای قنات را گودتر کنند
فرهنگ لغت هوشیار