که جامۀ سیاه پوشیده است. ماتم دار. عزادار. جامۀ ماتم پوشیده: ماتم عمر رفته خواهم داشت زآن سیه جامه ام چو میغ از تو. خاقانی. این سیه جامه عروسان را در پردۀ چشم حالی ازاشک حلی های گهر بربندم. خاقانی
کنایه از عاصی. گنهکار. فاسق. بدکاره. ظالم. (از برهان). عاصی. گناهکار. فاسق. فاجر. ظالم. بدکاره. (ناظم الاطباء) : سیاه نامه تر از خود کسی نمی بینم چگونه چون قلمم دود دل بسرنرود. حافظ. رجوع به سیه نامه شود