جدول جو
جدول جو

معنی سیه گلیم

سیه گلیم
سیاه گلیم، سیاه بخت، تیره بخت، بدبخت، مستمند
تصویری از سیه گلیم
تصویر سیه گلیم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سیه گلیم

سیه گلیم

سیه گلیم
کنایه از بدبخت و سیه روز. (برهان) (آنندراج) :
دیو سیه گلیم بر آن بود تاکند
همچون گلیم خویش لباس دلم سیاه.
سوزنی.
سیه گلیم خری ژنده جُل ّ و پشماگند
که زندگیش نه درپی پذیرد و نه رفو.
سوزنی.
کاندر شفاست عارضۀ هر سپیدکار
واندر نجات مهلکۀ هر سیه گلیم.
خاقانی.
گلیم خویش برآرد سیه گلیم از آب
وگر گلیم رفیق آب می برد شاید.
سعدی.
در گلشنی که بلبل باشد سیه گلیم
هر غنچه در نقاب گل آفتاب داشت.
صائب (از آنندراج).
، بی دولت. همیشه پریشان و مفلس. (برهان) (آنندراج). رجوع به سیاه گلیم شود
لغت نامه دهخدا

سیه گلیمی

سیه گلیمی
سیاه گلیم بودن، برای مِثال کردند بسی سپید سیمی / از ما نشد این سیه گلیمی (نظامی۳ - ۴۱۷)
سیه گلیمی
فرهنگ فارسی عمید

سیه گلیمی

سیه گلیمی
بدبختی. سیه روزی. بی دولتی. مفلسی:
ز روز و شب شده ام سیر چون به پیش دلم
سیه گلیمی شب همچو روز شد پیدا.
مجیرالدین بیلقانی.
کردند بسی سفیدسیمی
از ما نشد این سیه گلیمی.
نظامی.
گلیم بین که در آن بر چه عیش میراند
سیه گلیمی من بین که دورم از بر او.
سعدی
لغت نامه دهخدا

سیاه گلیم

سیاه گلیم
بدبخت. بی دولت. سیه روز. (برهان). کنایه از مدبر و بی دولت. (آنندراج). بدبخت. بی دولت. (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی) :
دمی نمیرودم از سواد دیده سرشک
که هیچ طفل مبادا چو او سیاه گلیم.
سنایی (از آنندراج).
گشتم از غم من سیاه گلیم
زردرو از سپیدکاری تو.
سیدحسن غزنوی.
سپیدروی برانگیخته شود چو به نزع
ندید چهرۀ اهریمن سیاه گلیم.
سوزنی
لغت نامه دهخدا