جدول جو
جدول جو

معنی سعفص

سعفص
پنجمین گروه از مجموعۀ کلمات مصنوعی حروف ابجد
تصویری از سعفص
تصویر سعفص
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سعفص

سعفص

سعفص
آمیزه س عین ف صاد در تازی یکی از ترکیبات جمل (ابجد) شامل: س ع ف ص
فرهنگ لغت هوشیار

سعفص

سعفص
صورت پنجم از صورهشت گانه حروف جُمَّل. بعد از کلمن و قبل از قرشت
لغت نامه دهخدا

سعفه

سعفه
شیرونه شیرینک از بیماری های پوستی در سر ناخوشی جلدی مانند کچلی و اگزما و ریزش طبقات شاخی اپیدرمی پوست مرض جلدی، کچلی
فرهنگ لغت هوشیار

سعفه

سعفه
دَمِش سر. (دستوراللغه). ریش سر. (مهذب الاسماء). شیرینه. (دهار)... قرحه باشد که بر سر پیدا شود و در ابتدا بثورات متفرقه باشند و متقرح شوند بعد خشک ریشه شوند. بهندی گنجه گویند. (غیاث) (آنندراج). شیرینه که بر سر و روی کودک برآید و بیمارئی است که موی بریزاند. (منتهی الارب). علامت وی آن است که اندر بن مژگان چون سبوس پدید آیدو باشد که ریش گردد و ریم کند و باشد که مژگان بریزد باشد که لون او اغبر باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

معفص

معفص
ثوب معفص، جامۀ رنگین به مازو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). جامۀبه مازو سیاه کرده. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

سعف

سعف
فرو مایه مرد، براوردن نیاز شاخه خشک خرمابن، وردک (جهیز عروس) رخت پیوک (عروس)، مانه (اسباب خانه) اسباب خانه کالای منزل، جهاز عروس، شاخه درخت خرما که از برگ دور شده باشد، برگ درخت خرما جمع سعوف
فرهنگ لغت هوشیار

عفص

عفص
بلوت از گیاهان، مازه از گیاهان، سرو خمره ای، بر کندن خمیدگی بینی گس مزه زکش، گریشنک (قابض) تند مزه گس، قابض. گونه ای سرو که به سرو خمره یی موسوم است، بلوط مازو که یکی از گونه های بلوط است و تولید مازو می کند، مازو
فرهنگ لغت هوشیار