مقابل زبرتنگ. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). تنگ ستور. (ناظم الاطباء) : زیر و زبر شود دل خصم تو در نبرد زینت چو بسته شد به زبرتنگ و زیرتنگ. سوزنی (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زبرتنگ شود، آفتاب. (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس)
تنگ دوم زین اسب را گویند. (برهان قاطع). تنگ دوم است که بربالای اولین تنگ اسب کشند. (انجمن آرا). تنگ بالایی (دوم) حیوان سواری و باری. (فرهنگ نظام) : زیر و زبر شود دل خصم تو در نبرد زینت چو بسته شد به زبرتنگ و زیرتنگ. سوزنی. سر ریخته تا دم تبرزین خون آمده تا سر زبرتنگ. (مؤلف انجمن آرا)