جدول جو
جدول جو

معنی رهنامه

رهنامه
راه نامه، سفرنامه، نقشۀ راه، دفترچۀ راهنمایی
تصویری از رهنامه
تصویر رهنامه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با رهنامه

رهنامه

رهنامه
راهنامه. راهنامج. رهنامج. کتابی که بدان کشتی بانان راه سپرند و بسوی لنگرگاه و جز آن پی برند. معرب آن رهنامج و راهنامج است. (یادداشت مؤلف). کتاب شناسانندۀ راهها:
دگرگونه در دفتر آرد دبیر
ز رهنامۀ ره شناسان پیر.
نظامی.
ز رهنامه چون بازجستند راز
سوی بازپس گشتن آمد نیاز.
نظامی.
ز خاقان بپرسید کاین شهر کیست
به رهنامه در نام این شهر چیست.
نظامی.
رجوع به مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا

راهنامه

راهنامه
نقشه ای که مسافر و سیاح از حرکت خود بر میدارد، نقشه ای از خشکیها و دریاها که مسافران را بکار آید، سفر نامه
فرهنگ لغت هوشیار

رزنامه

رزنامه
پارسی تازی گشته روزنامه، دفتر روزنامه، اواره ای بازنشستگی، سالنامه
فرهنگ لغت هوشیار

شهنامه

شهنامه
شاهنامه، کتابی که در آن اعمال و افعال و کارنامه شاهان نوشته شود
شهنامه
فرهنگ لغت هوشیار

اهنامه

اهنامه
کر و فر وخودآرایی و خودنمایی. (برهان) (ناظم الاطباء) (هفت قلزم). خویش آرایی و خودآرایی و هوش و بوش. (فرهنگ شعوری) (مؤید الفضلاء).
لغت نامه دهخدا