معنی روان گشتن روان گشتن جاری شدن، جریان پیدا کردنکنایه از فراگرفتن و ازبر شدن درسروانه شدن، رفتن، به راه افتادن، راه افتادن، روان شدن تصویر روان گشتن فرهنگ فارسی عمید