جدول جو
جدول جو

معنی ده و دار

ده و دار
کنایه از غوغا و هنگامۀ جنگ و پیکار، ده و گیر
تصویری از ده و دار
تصویر ده و دار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ده و دار

ده و دار

ده و دار
مرکب از دوئی فارسی + یت عربی، دوگانگی. این کلمه که به جای دویی استعمال کنند مانند ’دارائیت’ و نظایر آن مصدر است که از کلمه فارسی ساخته شده است. (از نشریۀ دانشکدۀ ادبیات تبریز سال 1 شمارۀ 4 ص 16). رجوع به دویی شود
لغت نامه دهخدا

پهلو دار

پهلو دار
دارای مال ومکنت که بانسان و نزدیکان خود سود برساند
پهلو دار
فرهنگ لغت هوشیار

ده و گیر

ده و گیر
کنایه از غوغا و هنگامۀ جنگ و پیکار، دِه و دار برای مِثال شه به ناز و نشاط شد مشغول / کز ده و گیر گشته بود ملول (نظامی۴ - ۶۱۰)
ده و گیر
فرهنگ فارسی عمید

دد و دام

دد و دام
اوابد. (مرکب از: دد، جانور درنده + دام، جانور بی گزند). از اتباع اند. رجوع به ترکیبات ذیل ’دد’ شود
لغت نامه دهخدا

دهان دار

دهان دار
که دهان داشته باشد، به مجاز در اشیاء که دارای دهانه یا جای دخول و خروج باشد
لغت نامه دهخدا