احمق، کودن، کم خرد، ابله، غتفره، غمر، گول، بدخرد، نابخرد، کاغه، کهسله، انوک، دبنگ، خرطبع، شیشه گردن، سبک رای، خل، ریش کاو، کانا، تپنکوز، لاده، چل، گردنگل، فغاک، دنگل، خام ریش، بی عقل، تاریک مغز، کم عقل، کردنگ برای مثال صد هزاران نام خوش را کرد ننگ / صد هزاران زیرکان را کرد دنگ (مولوی۱ - ۷۸۱)، پریشان خاطر، با پریشان خاطری صدایی که از بر هم خوردن دو چیز بلند می شود، جرنگ، دنگ دنگ دستگاهی که با آن شلتوک را می کوبند تا برنج از پوست جدا شود، آلت شالی کوبی، چوب دنگ دنگ و فنگ: کنایه از دم و دستگاه، بیابرو، جاه و جلال اَحمَق، کُودَن، کَم خِرَد، اَبلَه، غُتفَرِه، غَمر، گول، بَدخِرَد، نابِخرَد، کاغِه، کَهسَلِه، اَنوَک، دَبَنگ، خَرطَبع، شیشِه گَردَن، سَبُک رای، خُل، ریش کاو، کانا، تَپَنکوز، لادِه، چِل، گَردَنگَل، فَغاک، دَنگِل، خام ریش، بی عَقل، تاریک مَغز، کَم عَقل، کَردَنگ برای مِثال صد هزاران نام خوش را کرد ننگ / صد هزاران زیرکان را کرد دنگ (مولوی۱ - ۷۸۱)، پریشان خاطر، با پریشان خاطری صدایی که از بر هم خوردن دو چیز بلند می شود، جرنگ، دنگ دنگ دستگاهی که با آن شلتوک را می کوبند تا برنج از پوست جدا شود، آلت شالی کوبی، چوب دنگ دنگ و فنگ: کنایه از دم و دستگاه، بیابرو، جاه و جلال