جدول جو
جدول جو

معنی دمبلیچه

دمبلیچه
دنبالچه، یک یا چند استخوان انتهای ستون فقرات، دمغازه، دنب غزه، دنبلیچه
تصویری از دمبلیچه
تصویر دمبلیچه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با دمبلیچه

دنبلیچه

دنبلیچه
دُنبالچه، یک یا چند استخوان انتهای ستون فقرات، دُمغازه، دُنب غَزه، دُمبَلیچه
دنبلیچه
فرهنگ فارسی عمید

دنبلیچه

دنبلیچه
دم گونه ای که بر بن دنبۀ گوسفند آویخته است. (یادداشت مؤلف) ، استخوانی که در ته ستون فقرات گوسفند است. (یادداشت مؤلف) ، دمغزه. عصعص. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

دم سیچه

دم سیچه
دُم جُنبانَک، پرندۀ کوچک خاکستری رنگ و به اندازۀ گنجشک که بیشتر در کنار آب می نشیند و پشه و مگس صید می کند و غالباً دم خود را تکان می دهد
دُم بِشکَنَک، دُمتَک، دُم سَنجه، دُم سیجه، سَریچه، سیسالَنگ، شیشالَنگ، کَراک، آبدارَک، گازُرَک
دم سیچه
فرهنگ فارسی عمید

دم لیسه

دم لیسه
دم به زمین ساییدن: دم لیسه کردن، دم به زمین سودن پیاپی سگ آنگاه که مهربانی از صاحب یا آشنایی می بیند. (یادداشت مؤلف) ، چاپلوسی. تملق. چاپلوسی نمودن. (یادداشت مؤلف). و رجوع به دم لابه شود
لغت نامه دهخدا

دمسیچه

دمسیچه
دمسیجه. (ناظم الاطباء) (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج). رجوع به دمسیجه و دم جنبانک شود
لغت نامه دهخدا

مالیچه

مالیچه
دهی از دهستان جاپلق است که در بخش الیگودرز شهرستان بروجرد واقع است و 528 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا