دست کژ دست کژ کژدست. دست کج. رجوع به دست کج شود، ناخنکی. که از هرچه بیند نهانی اندکی برگیرد یا بدزدد لغت نامه دهخدا
دست کج دست کج کج دست. کسی که دست او کج باشد. آنکه دست کج دارد، کنایه ازدزد. آنکه به دزدی خوی کرده است. دزد معتاد که عادت به دزدی دارد. معتاد به دزدی. دست شیره ای. ناخنکی لغت نامه دهخدا