نام مرضی است که در گاو و گوسفند پدید آید، خون شاش، در نهاوند این مرض را ’خون میز’ و در اصفهان ’شکاری’ و در خراسان ’سپرزی’ و در کرج ’خون شاش’ می نامند، اسبل تو، زهره تو، (یادداشت مؤلف)
خون ریزی. سفک دماء. (یادداشت بخط مؤلف) : مالی بزرگ فرمود تا صدقه بدادند که بیخون ریزش صلح افتاد. (تاریخ بیهقی). لشکرش گفتند این چیزی است که اومی داند بی رنج و خون ریزش رنج اسکندر از ما بردارد. (اسکندرنامۀ نسخۀ سعید نفیسی). و اگر حسام الدین دعوی می کند که این احوال (سیاه و تاریک شدن عالم) بر خون ریزش آل عباس مترتب میشود غلط است. (از حبیب السیر ج 2 ص 36)