در علوم ادبی حشوی که در آن معنی تکرار شود و این از معایب کلام است مانند کلمۀ نهان و مستتر برای مثال از بس که بار منت تو بر تنم نشست / در زیر منت تو نهان است و مستتر
آخال زشت آوردن واژه ای به دنبال واژه دیگر که هر دو دارای آرش یکسانند به ویژه هنگامی که یک واژه پارسی و دیگری بیگانه است مانند: حسن و خوبی فرخنده و مبارک عداوت و دشمنی
لفظ زائد در کلام. (جامع الصنایع از تهانوی) : گر می نرسم بخدمتت معذورم زیرارمد چشم و صداع سرم است. ذکر سر و چشم با ذکر رمد و صداع قبیح است و من کل وجه مستغنی عنه، چه رمد بی چشم نبود و صداع بی سر نباشد. (المظعجم فی معاییر اشعار العجم ص 281). تهانوی می افزاید: و آن بر دو قسم است: مفسد که معنی جمله را فاسد سازد و غیر مفسد که چنان نباشد. (کشاف اصطلاحات الفنون). رجوع به حشو شود
در علوم ادبی حشوی که بر زینت کلام بیفزاید و معنی آن نیز مطبوع و پسندیده باشد مانند «که روانش خوش باد»، برای مِثال پیر پیمانه کش ما که روانش خوش باد / گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان (حافظ - ۷۷۶)
حشو لوزینه. حشوی که معنی نیفزاید لیکن در عذوبت بیفزاید. شمس قیس آرد: آن است که هر چند شعر در معنی بدان محتاج نباشد در عذوبت آن بیفزاید و آن را رونقی دیگر دهد، چنانکه رشید گفته است: در محنت این زمانۀ بی فریاد دور از تو چنانم که بداندیش مباد. لفظ ’دور از تو’ حشوی ملیح است و همو گفته است: خیالات تیغت که برنده بادا منازل در ارواح اعدا گرفته. و اگر توانستی که گفتی منازل در دماغ اعدا گرفته بهتر بودی، که جای خیال دماغ است. (المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 280)