معنی جان ستدن جان ستدن جان کسی را گرفتن، کنایه از او را کشتن و قبض روح کردن، برای مثال چون به امر حق به هندستان شدم / دیدمش آنجا و جانش بستدم (مولوی - لغت نامه - جان ستدن) تصویر جان ستدن فرهنگ فارسی عمید