معنی تن تننا - فرهنگ فارسی عمید
معنی تن تننا
تن تننا
تن تن، در علم عروض معیاری برابر دو هجای بلند
تصویر تن تننا
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با تن تننا
تن تننا
تن تننا
تن تن. تن تنن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به این دو کلمه شود، وزن اجزای آواز. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تن تن شود
لغت نامه دهخدا
تن تنها
تن تنها
واحد. (آنندراج). یکتا و منفرد و یگانه. (ناظم الاطباء) : اگر دو یار موافق زبان یکی سازند فلک چه یک تن تنها چه می تواند کرد. صائب (از آنندراج) (بهار عجم)
لغت نامه دهخدا
تن تنن
تن تنن
تن تن. تن تننا. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به این دو کلمه شود، وزن اجزای آواز موسیقی. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به تن تن شود
لغت نامه دهخدا
تن تنانی
تن تنانی
نوعی حلوا یا صفت حلواست. در ضرب المثل آمده است: حلوای تن تنانی تا نخوری ندانی. (فرهنگ لغات عامیانۀ جمالزاده)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.