جدول جو
جدول جو

معنی ترب سیاه

ترب سیاه
نوعی ترب با پوست سیاه و ویتامین های a، b و c، ضد اسکوربوت و مفید برای مبتلایان به بیماری های سیاتیک، درد اعصاب، نقرس و سنگ کلیه
تصویری از ترب سیاه
تصویر ترب سیاه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ترب سیاه

توت سیاه

توت سیاه
در علم زیست شناسی نوعی درخت توت که شاخه های آن چتری و مانند بید مجنون آویخته و سرازیر است و میوۀ آن شبیه شاه توت اما ریزتر از آن است، توتِ مَجنون
توت سیاه
فرهنگ فارسی عمید

برم سیاه

برم سیاه
دهی است از دهستان بکش بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون. سکنه 249 تن. آب آن از چشمه ومحصول آن غلات است. (از فرهنگجغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا

خربق سیاه

خربق سیاه
رجوع به ’خربق اسود’ در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

چتر سیاه

چتر سیاه
مؤلف انجمن آرا ذیل ’چتر’ نویسد:... و چتر سیاه از علامات بنی عباس بوده همچنین رایت سیاه که بسلاطین خلعت میداده اند، و این دو بیت فرخی را که در صفت خط برآوردن معشوق گفته دلیل آورده است:
چه شور خواهی زین بیش کان دو روی سفید
سیاه گردد تو شرمسار و من غمگین
جواب ده که اگر نیستی سیاهی نیک
سیه نبودی چتر خدایگان زمین.
، علامت پادشاهی:
ماه منیر صورت ماه درفش تو
روز سپید سایۀ چترسیاه تو.
فرخی.
در سیاهی شکوه دارد ماه
چتر سلطان ازآن کنند سیاه.
نظامی.
، علامت سپاه و لشکر پادشاهی. علامتی که چون درفش و لوا پیشاپیش سپاه میبرده اند:
تو ز دوری دیده ای چتر سیاه
یک قدم پا پیش نه بنگر سپاه.
مولوی
لغت نامه دهخدا

خره سیاه

خره سیاه
دهی است از دهستان بابالی بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، واقع در 6هزارگزی شمال خاوری چقلوندی کنار راه فرعی چقلوندی به بروجرد. دامنه و سردسیر. آب آن از چشمۀ خره سیاه. محصول آن غلات، صیفی، لبنیات و پشم. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان سیاه چادربافی. راه اتومبیل رو است و اهالی زمستان به قشلاق می روند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

تنگ سیاه

تنگ سیاه
دهی از دهستان طرهان است که در بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا

سرآب سیاه

سرآب سیاه
نام محل و رودخانه ای است بملک پارس و جای سکونت طایفه ای است از الوار که طایفۀرستم گویند و آب این رود و رود فهلیان و چند رود دیگر در خاک بهبهان به رود کردستان داخل شده و از هندیان گذشته بدریای عمان منتهی میگردد. (انجمن آرای ناصری). از ناحیۀ ممسنی نزدیک دوانست. (فارسنامۀ ناصری). از آنها که آبش شیرین و گواراست از چشمۀ سرآب سیاه ناحیۀ رستم ممسنی برخیزد. (فارسنامۀ ناصری)
لغت نامه دهخدا