جدول جو
جدول جو

معنی پنبه زار

پنبه زار
زمینی که در آن پنبه کاشته باشند، کشتزار پنبه
تصویری از پنبه زار
تصویر پنبه زار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پنبه زار

پنبه زار

پنبه زار
زمینی که در آن پنبه کشته اند. مقطن. (دهار). مقطَنه. (منتهی الارب) : اتفاقاً برفی عظیم افتاده بود و دشت و صحرا پنبه زار شده و کوه و کنار از صحبت سرما چادر گازری در سر گرفته. (العراضه) :
ریش چون روی پنبه زار شده
روی چون پشت سوسمار شده.
سنائی.
نشگفت اگر یکی ز دهاقین عدل تو
سیراب سازد از عرق شعله پنبه زار.
طالب آملی (از آنندراج).
پنبه زاری بود یکسر پیش ازین هامون برف
برق نیسان آتشی انگیخت در آن پنبه زار.
قاآنی
لغت نامه دهخدا

پنبه دار

پنبه دار
آنچه آگندگی از پنبه دارد که حشو از پنبه دارد: (قبای پنبه دار)
پنبه دار
فرهنگ لغت هوشیار

پنبه کار

پنبه کار
آنکه تخم پنبه در خاک کند برای کشت آن. آنکه بذر پنبه کارد
لغت نامه دهخدا

پنبه دار

پنبه دار
که حشو از پنبه دارد. صاحب حشو از پنبه: قباء پنبه دار. تنبان پنبه دار.
- پنبه داردوزی، دوختن پنبه بحشو لباس و مانند آن.
- پنبه دار کردن، پنبه گذاشتن، نهادن پنبه بحشو لباس و مانند آن
لغت نامه دهخدا