جدول جو
جدول جو

معنی پشکله

پشکله
پشکل، سرگین اسب، الاغ، استر، شتر، گوسفند، بز و آهو که گرد و مانند گلوله باشد، پشگل
تصویری از پشکله
تصویر پشکله
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پشکله

پشکله

پشکله
پشکل است که سرگین گوسفند و آهو باشد. (برهان قاطع) ، کجک کلیدان. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا

اشکله

اشکله
کنار کوهی از گیاهان درخت سدر چوبی است بمقدار چهار انگشت که وسط آن باریکتر از دو سر وی است و وسط آن طناب بندند و آن برای اتصال دو قطعه خیمه بکار رود، چوبی که لای انگشتان متهمان میگذاشتند و فشار میدادند تا بجرم خود اقرار کنند
فرهنگ لغت هوشیار

کشکله

کشکله
نوعی از پای افزار که شاطران و پیاده روان بر پای کنند شال پا: (پای پاکیزه برهنه به بسی چون بپای اندر دویدن کشکله)، (ناصر خسرو)
کشکله
فرهنگ لغت هوشیار

مشکله

مشکله
مشکله در فارسی مونث مشکل دشوار مونث مشکل: هر عقده که در معنی ابیات مشکله و خیالات دقیق و پیچیده شعرا پیش میاید باسانی میگشود، جمع مشکلات. مونث مشکل:جمع مشکلات مونث مشکل، جمع مشکلات
فرهنگ لغت هوشیار

اشکله

اشکله
شکنجه، نوعی شکنجه و آن چوبی بوده که لای انگشتان متهمان می گذاشتند و فشار می دادند تا به جرم خود اقرار کنند، اشکلک
اشکله
فرهنگ فارسی معین