آنچه از نمد پوشیده شده. یا سپر کیل دار. سپری که از موی بز پوشیده باشند: بزر خشت بر سر سپر کیل دار گذشت و بدیگر سوا فکند خوار. توضیح کسره اضافت و صفی بمناسبت وزن شعر حذف شده (ایضا ح)
پوشیده از یک پارچه ای، (ناظم الاطباء)، کیل دارنده، آنچه از نمد پوشیده شده، (فرهنگ فارسی معین)، - سپر کیل دار، سپری که از موی بز پوشیده باشند، (فرهنگ فارسی معین) : بزد خشت بر سه سپر کیل دار گذشت و به دیگر سو افگند خوار، (شاهنامه چ بروخیم ج 1 ص 212)
آنکه به بیل کار کند، (آنندراج)، کسی که زمین را با بیل میکند و پاک میکند، (ناظم الاطباء)، که بیل بهمراه دارد برای کندن زمین یا برگرداندن مجرای آب و جز آن، در مواقع سیل و استعانت برگرداندن جریان آب مردم فریاد برآرند: ’بیلدارهرای’، ’کلندارهرای’ (در تداول مردم قزوین)، (یادداشت مؤلف)