معنی بند کشیدن - فرهنگ فارسی عمید
معنی بند کشیدن
- بند کشیدن
- در بند و زندان گذرانیدن، در زندان به سر بردن
تصویر بند کشیدن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بند کشیدن
بند کشیدن
- بند کشیدن
- تکه و بند ازار را در نیفۀ شلوار و جز آن جای دادن.
لغت نامه دهخدا
باد کشیدن
- باد کشیدن
- تیز شدن روغن و پنیر و جز آن بعلت مجاورت هوا. فاسد شدن. رجوع به باد و بادغد شدن شود.
لغت نامه دهخدا
بسر کشیدن
- بسر کشیدن
- بیکدفعه بلاجرعه کشیدنیکباره نوشیدن، برروی سر کشیدن عبا و جامه برسر کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
بند گشودن
- بند گشودن
- بند بر گرفتن باز کردن بند بند وا کردن قید و بند را باز کردن مقابل بند بستن: (از دست و پای محکوم بند گشودند)
فرهنگ لغت هوشیار
بند گشادن
- بند گشادن
- بند بر گرفتن باز کردن بند بند وا کردن قید و بند را باز کردن مقابل بند بستن: (از دست و پای محکوم بند گشودند)
فرهنگ لغت هوشیار
رنج کشیدن
- رنج کشیدن
- زحمت کشیدن مشقت کشیدن، درد کشیدن تحمل درد کردن، اندوه خوردن غصه خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
رنج کشیدن
- رنج کشیدن
- رنج بردن، تحمل سختی و مشقت کردن، زحمت کشیدن
فرهنگ فارسی عمید