جدول جو
جدول جو

معنی باطنی

باطنی
مربوط به باطن مثلاً تمایل باطنی، پیرو باطنیه
تصویری از باطنی
تصویر باطنی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با باطنی

باطنی

باطنی
منسوب است به فرقۀ موسوم به باطنیه. آنکه بطریقۀ باطنیه گرویده باشد. سَبعی. قرمطی. هفت امامی. اسماعیلی. تعلیمی. فاطمی. رفیق. (النقض حاشیۀ ص 93). ج، باطنیان و باطنیون:
باطنش هست دیگر و ظاهرش دیگر است
گویی شده ست این گل دوروی باطنی.
منوچهری.

منسوب به باطن. مقابل ظاهری. درونی. داخلی. ذاتی. جوهری
لغت نامه دهخدا

باطنی

باطنی
از شعرای بخارا و بروایتی دیگر از بلخ بوده است. امیر علیشیر نوائی آرد: مرد فقیر و ساده است و در بلخ میباشد و بقدم توکل بزیارت مکه معظمه مشرف شده، این مطلع ازوست:
بسکه داری تنگدل ای غنچۀ خندان مرا
جان ز دل آمد به تنگ و دل گرفت از جان مرا.
رجوع به مجالس النفائس ص 82 و 256 و 306 و هم چنین قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1199 و صبح گلشن ص 50 شود
لغت نامه دهخدا

باطنیه

باطنیه
درونگرایان گروهی که باور دارند هر دستور دینی را آماجی نهانی است. چنان که آماج نماز فرمانبرداری است
فرهنگ لغت هوشیار

باطری

باطری
دستگاهی که از یک سری پیل و آکومولاتور، تشکیل شده و برای ذخیره و تولید الکتریسیته در اتومبیل و وسائل دیگر بکار می رود
فرهنگ لغت هوشیار

باطنیه

باطنیه
از فرقه های شیعه که پیروان آن توجه به باطن دارند و مقید به قیود شریعت نیستند و به عقیدۀ آنان تقید به احکام شرع کار عوام است که ظاهر امور را می بینند
فرهنگ فارسی عمید