معنی آشوریدن - فرهنگ فارسی عمید
معنی آشوریدن
- آشوریدن
- شورانیدن، درهم کردن، برهم زدن، زیر و رو کردن، درهم ریختن، آمیختن، سرشتن، آشوردن، آشردن، فاشورانیدن
تصویر آشوریدن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با آشوریدن
آشوبیدن
- آشوبیدن
- آشفته کردن آشوفتن، یاآشوبیدن مغز پریشان ساختن حواس، منقلب شدن متغیر شدن، خشمگین شدن غضبناک گردیدن، شور و غوغا کردن، فتنه انگیختن فساد برپا کردن تفتین
فرهنگ لغت هوشیار
آشوبیدن
- آشوبیدن
- آشفته کردن، آشفته و متغیر شدن، خشمگین شدن، فتنه بر پا کردن
فرهنگ فارسی معین