انده زدای. اندوه زدا. آنکه اندوه را می زداید و ازبین می برد: زنگ انده گوهر عمرم بخورد چون کنم انده زدایی مانده نیست. خاقانی. شوم هم در انده گریزم ز انده کز انده به انده زدایی نبینم. خاقانی. داود صوت انده زدای الحان موسیقی سرای ادریس دم، صنعت نمای، اعجاز پیدا داشته. خاقانی
غم زده. غمدیده: بجز آن زلیخای انده زده بدان غم زده جان ماتمکده. شمسی (یوسف و زلیخا). بر آن پیر یعقوب انده زده دلم آتش است و تن آتشکده. شمسی (یوسف و زلیخا)