جدول جو
جدول جو

معنی اندوه زدا

اندوه زدا
آنکه یا آنچه غم و اندوه را زایل سازد، غم زدا
تصویری از اندوه زدا
تصویر اندوه زدا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اندوه زدا

اندوه زدا

اندوه زدا
اندوه زدای. آنکه غم شخص را زایل کند. غمزدا. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

انده زدا

انده زدا
انده زدای. اندوه زدا. آنکه اندوه را می زداید و ازبین می برد:
زنگ انده گوهر عمرم بخورد
چون کنم انده زدایی مانده نیست.
خاقانی.
شوم هم در انده گریزم ز انده
کز انده به انده زدایی نبینم.
خاقانی.
داود صوت انده زدای الحان موسیقی سرای
ادریس دم، صنعت نمای، اعجاز پیدا داشته.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

اندوه فزا

اندوه فزا
آنچه غم واندوه را زیاد کند، افزایندۀ اندوه، غم فزا
اندوه فزا
فرهنگ فارسی عمید

اندوه فزا

اندوه فزا
انده فزای. زیادکننده اندوه. افزایندۀ غم. (از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا

انده زده

انده زده
غم زده. غمدیده:
بجز آن زلیخای انده زده
بدان غم زده جان ماتمکده.
شمسی (یوسف و زلیخا).
بر آن پیر یعقوب انده زده
دلم آتش است و تن آتشکده.
شمسی (یوسف و زلیخا)
لغت نامه دهخدا