جدول جو
جدول جو

معنی یک رکابی

یک رکابی
اسب یدک، جنیبت، کنایه از کسی که اصرار و پافشاری می کند، کنایه از با اصرار و پافشاری، برای مثال یک رکابی مپای بر سر زهد / چون شود دل عنان گرای صبوح (خاقانی - 4٨٢)، رفیق، دوست
تصویری از یک رکابی
تصویر یک رکابی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با یک رکابی

یک رکابی

یک رکابی
بی تامل بی توقف: یک رکابی میای بر سر زهد چون شود دل عنان گرای صبوح. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار

زیت رکابی

زیت رکابی
زیت فلسطینی. زیت الاضحا. زیت الانفاق. (تحفۀ حکیم مؤمن). زیت رکابی، انفاق است و اهل عراق زیت الرکابی خوانند بدان سبب که به شتر می آورند از شام و اهل مصر زیت فلسطینی خوانند... (اختیارات بدیعی). از آن رو مردم عراق آنرا زیت رکابی گویند که آنرا به رکائب (اشتران) از شام به عراق آرند... (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زیت الانفاق و دزی ج 1 ص 616 شود
لغت نامه دهخدا

هم رکابی

هم رکابی
هم عنانی. همراهی:
داشت با خود کنیزکی چون ماه
چست و چابک به هم رکابی شاه.
نظامی.
رجوع به هم رکاب شود
لغت نامه دهخدا

یک رای

یک رای
یک رأی. هم رای. با عقیدۀ واحد. یکدل و یکزبان:
از رضای او نتابند و مر او را روز جنگ
یکدل و یک رای باشندو موافق بنده وار.
فرخی
لغت نامه دهخدا