جدول جو
جدول جو

معنی ورگوش

ورگوش
گوشوارۀ بلندی که تا روی دوش می رسد، گوشواره
تصویری از ورگوش
تصویر ورگوش
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ورگوش

خرگوش

خرگوش
پستانداری علف خوار و از راستۀ جوندگان، با گوش های دراز، لب های شکاف دار، دست هایی کوچک تر از پاها و دم کوتاه، در علم نجوم ارنب
خرگوش
فرهنگ فارسی عمید

خرگوش

خرگوش
پستانداری علفخوار جزو راسته جوندگان با گوش های دراز و دو دست های کوتاه تر از پاها که بسیار تند می دود
فرهنگ فارسی معین

خرگوش

خرگوش
نام کوچه ای بوده به نیشابور و معرب آن خرجوش است. از آنجاست ابوسعید عبدالملک بن ابی عثمان خرگوشی که از فقیهان معروف به وده است. (قاموس الاعلام ترکی). رجوع به عبدالملک ’ابوسعید’ و ’خرجوش’ و ’خرجوشی’ شود
لغت نامه دهخدا

فرگوش

فرگوش
دهی است از دهستان آغمیون بخش مرکزی شهرستان سراب، واقع در پنج هزارگزی خاور سراب و یک هزارگزی شوسۀ سراب به اردبیل. ناحیه ای است واقع در جلگه، معتدل و دارای 1944 تن سکنه. از رود خانه آق چای و چشمه مشروب می شود. محصولاتش غلات و حبوب است. اهالی به کشاورزی و گله داری گذران می کنند. راه مالرو و یک باب دبستان دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا

ورگوشی

ورگوشی
ورگوش. گوشوارۀ درازی راگویند که تا به دوش برسد. (برهان) (ناظم الاطباء) ، لبۀ گوش و نرمۀ گوش. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

ورنوش

ورنوش
نام روان سپهر قمر است. (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج).
لغت نامه دهخدا