معنی مردم گریز مردم گریز آنکه از مردم بگریزد و گوشه نشینی اختیار کند تصویر مردم گریز فرهنگ فارسی عمید
مردم گریز مردم گریز آدمی بدور. مردم بدور. یالقوزک. (یادداشت مؤلف). گریزنده و نفور از مردم. که از مصاحبت و معاشرت دیگران پرهیز دارد. وحشی خوی و رمندۀ کم معاشرت لغت نامه دهخدا
مردم گریز مردم گریز گوشه گیر، گوشه نشین، منزوی، انزواجو، انزواطلب، عزلت گزینمتضاد: انسان دوست، مردم ستان، مردم آمیز، مردم دوست، معاشرتی فرهنگ واژه مترادف متضاد
مردم فریب مردم فریب فریب دهندۀ مردم، آنکه دیگران را فریب بدهد، حیله گر، برای مِثال بیامد یکی پیر مردم فریب / تو را دل پر از بیم کرد و نهیب (فردوسی - ۵/۸۹ حاشیه) فرهنگ فارسی عمید
مردم فریب مردم فریب آنکه دیگران را بفریبد محیل حیله گر: بیامد یکی پیر مردم فریب ترا دل پر از بیم کرد و نهیب. (شا) فرهنگ لغت هوشیار
مردم آمیز مردم آمیز آنکه با مردم آمیزش کند بسیار معاشرت: چون بریش آمدو بلعنت شد (امرد) مردم آمیز و مهر جوی بود. (گلستان) فرهنگ لغت هوشیار
مردم آمیز مردم آمیز خلیق متواضع. (آنندراج). مردم جوش. که با خلایق بجوشد و خوشرفتاری و معاشرت کند. مقابل مردم گریز: چون به ریش آمد و به لعنت شد مردم آمیز و صلح جوی بود. سعدی لغت نامه دهخدا