معنی کند و کاو کند و کاو کنایه از کندن و کاویدن، کنایه از تفحص، تجسس تصویر کند و کاو فرهنگ فارسی عمید
کند و کوب کند و کوب کندن و کوبیدن، آشوب، تشویش، اضطراب، برای مِثال نه گفت اندر او کار کردی نه چوب / شب و روز از او خانه در کند و کوب (سعدی۱ - ۱۲۴) فرهنگ فارسی عمید
کرد و کار کرد و کار عمل رفتار: (آهو با حالتی که نشانه عصبانیتش از کرد و کار شوهر بود چفت در را انداخت و دوستانه بهما پر خاش کرد) فرهنگ لغت هوشیار