معنی کارگر گشتن کارگر گشتن کارگَر گَشتَن کنایه از اثر کردن، مؤثر واقع شدن، کارگر شدن کنایه از اثر کردن، مؤثر واقع شدن، کارگر شدن تصویر کارگر گشتن فرهنگ فارسی عمید