جدول جو
جدول جو

معنی فستقی

فستقی
به رنگ مغز پسته ( سبز مایل به زرد)، پسته ای
تصویری از فستقی
تصویر فستقی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با فستقی

فستقی

فستقی
از ریشه پارسی پسته ای، رنگ مغز پسته ای منسوب به فستق پسته یی، رنگی است سبز بزردی مایل شبیه برنگ مغز پسته: ماه تمام بر فلک سبز پوش نیست چون عارض تو پیش خط سبز فستقی
فرهنگ لغت هوشیار

فستقی

فستقی
رنگی است سبز به زردی مائل مشابه به رنگ مغز پسته و این معرب پسته ای است. (غیاث). به رنگ پسته. سبز روشن. (یادداشت بخط مؤلف). آنچه به رنگ فستق باشد و به سبزی زند، گویند: جبه فستقیه. (از اقرب الموارد) :
ماه فروردین حریر فستقی بخشیده بود
مر درخت باغ رازو باغ شد زینت پذیر.
سوزنی.
کرتۀ فستقی بدرد چرخ
تا بمرغ نواگر اندازد.
خاقانی.
کله کج کرده می آیی قبای فستقی در بر
کمانکش چشم بادامت چو ترکی کز کمین خیزد.
خاقانی.
این فندق شکل فستقی رنگ
بر فندقی سرم زند سنگ.
نظامی.
رجوع به فستق شود
لغت نامه دهخدا

فستقه

فستقه
از شاگردان ابوعلی حسین بن علی بن زید المهلبی و کتاب غریب الحدیث از اوست. (از ابن الندیم)
لغت نامه دهخدا

فستقه

فستقه
واحد فستق. (اقرب الموارد). یک پسته. رجوع به فستق شود
لغت نامه دهخدا

مستقی

مستقی
نعت فاعلی از استقاء. برکشندۀ آب از چاه. (آنندراج). آب کشنده و آبکش. (از منتهی الارب) ، سقی و آبیاری خواهنده. (از اقرب الموارد). رجوع به استقاء شود
لغت نامه دهخدا

فستق

فستق
پسته، میوه ای کوچک، بیضی شکل با پوست سخت و مغز سبز رنگ، لذیذ، مقوی و روغن دار، دارای ویتامین های ۱b و ۲b که درخت آن در آب و هوای معتدل به ثمر می رسد
فستق
فرهنگ فارسی عمید