جدول جو
جدول جو

معنی غازه رخ

غازه رخ
ویژگی کسی که غازه به گونه های خود مالیده باشد، ویژگی آنکه گونه هایی به رنگ غازه دارد
تصویری از غازه رخ
تصویر غازه رخ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غازه رخ

غازه رخ

غازه رخ
آنکه برخ خود غازه مالیده، آنکه صورتش غازه رنگ است
غازه رخ
فرهنگ لغت هوشیار

غازه رخ

غازه رخ
روی به رنگ غازه:
سوزنیم مرد به اندازه... (شرم مرد)
تازه دل و غازه رخ و تازه...
سوزنی
لغت نامه دهخدا

تازه رخ

تازه رخ
روی گشاده. خوشرو. گشاده رو. تازه رخسار. تازه روی. خوشروی:
در باغ بگشاد پالیزبان
بفرمان آن تازه رخ میزبان.
فردوسی.
بدو گفت بهرام تیره شبان
که یابد چنین تازه رخ میزبان ؟
فردوسی.
کُه کن و بارکش و کارکن و راه نورد
صفدر و تیزرو و تازه رخ و شیرآواز.
منوچهری.
ما سیکی خوار نیک، تازه رخ و صلحجوی
تو سیکی خوار بد، جنگ کن و ترشروی.
منوچهری
لغت نامه دهخدا