جدول جو
جدول جو

معنی صورت آفرین

صورت آفرین
صورت آفریننده، آفرینندۀ صورت، کنایه از خالق
تصویری از صورت آفرین
تصویر صورت آفرین
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با صورت آفرین

صورت آفرین

صورت آفرین
چهره ساز چهره بند از نام های خدا آن که صورت آفریند آفریننده صورت مصور، مبدع خالق
فرهنگ لغت هوشیار

صورت آفرین

صورت آفرین
آفرینندۀ صورت. آفریننده. خالق. واهب الصور. مصور. و بدین معانی در مورد باریتعالی به کار رود:
روزی که آفرید تو را صورت آفرین
بر آفرینش تو به خود گفت آفرین
صورت نیافرید چو تو صورت آفرین
بر صورت آفرین و بر این صورت آفرین.
؟ (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

صورت آفریدن

صورت آفریدن
ایجاد صورت کردن تصویر، خلق کردن ابداع کردن
صورت آفریدن
فرهنگ لغت هوشیار

صورت آفریدن

صورت آفریدن
خلق کردن. پدید کردن. ابداع. بوجود آوردن. رجوع به صورت و صورت آفرین شود
لغت نامه دهخدا