جدول جو
جدول جو

معنی شخودن

شخودن
خراشیدن، مجروح کردن، برای مثال من همانم که مرا روی همی اشک شخود / من همانم که مرا دست همی جامه درید (فرخی - ۴۳۷)، به مدحت کردن مخلوق روی خویش بشخودم / نکوهش را سزاوارم که جز مخلوق نستودم (کسائی - ۴۰)
به ناخن کندن، ریش کردن، خراشیدن با ناخن یا دندان، برای مثال بکندند موی و شخودند روی / از ایران برآمد یکی هوی هوی (فردوسی - ۱/۳۱۶)
تصویری از شخودن
تصویر شخودن
فرهنگ فارسی عمید