جدول جو
جدول جو

معنی سامعه

سامعه
سامع، شنوا، کنایه از قوه یا آلت شنوایی، گوش
تصویری از سامعه
تصویر سامعه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سامعه

سامعه

سامعه
مونث سامع شنوایی، گوش (اسم مونث) گوش، یکی از حواس ظاهر که به واسطه آن اصوات شنیده شود، قوه شنوایی
فرهنگ لغت هوشیار

سامعه

سامعه
مؤنث سامع. رجوع به سامع شود، گوش. ج، سوامع. (مهذب الاسماء). گوش و اُذُن. (آنندراج) ، قوتی است در گوش که ادراک اصوات و آوازها می کند. (غیاث) (آنندراج). شنوایی. (فرهنگستان).
- سامعه خراش، گوش خراشنده. گوش آزار.
- سامعه فریب، فریب دهنده سامعه
لغت نامه دهخدا

سامره

سامره
مؤنث سامر، نام شهری در عراق که مرقد امام دهم و یازدهم در آن واقع شده است
سامره
فرهنگ نامهای ایرانی

سابعه

سابعه
مونث سابع جمع سابعات، شش یک عشر سادسه 60، 1 سادسه و هر سابعه به 60 ثامنه تقسیم میشود جمع سوابع
فرهنگ لغت هوشیار