جدول جو
جدول جو

معنی ذم

ذم
بد گفتن، نکوهش کردن، بدگویی، نکوهش، نکوهیدن
ذم شبیه به مدح: در ادبیات در فن بدیع ذم کسی به طوری که در ابتدا ستایش به نظر آید دیگر مگو که زاهد ما را گذشت نیست / نگذشت اگرچه از سر دنیا، ز دین گذشت
ذم موجه: در ادبیات در فن بدیع آوردن صفتی مذموم از کسی در ضمن صفت مذموم دیگر مثلاً ز میدان چنان تافت روی گریز / که گفتی ز وی خواست سائل پشیز
تصویری از ذم
تصویر ذم
فرهنگ فارسی عمید