جدول جو
جدول جو

معنی خزانه دار

خزانه دار
رئیس خزانه، تحویل دار، کنایه از حفاظت کننده
تصویری از خزانه دار
تصویر خزانه دار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خزانه دار

خزانه دار

خزانه دار
گنجینه دار. (آنندراج). گنجور. خزینه دار. خازِن قسطار. گاه بد. گهبد. جهبذ. (یادداشت بخط مؤلف) :
خزانه دار تو در بزم نشنود ز تو آن
سلاح دار تو در رزم نشنود ز تو این.
امیر معزی (از آنندراج).
، رئیس خزانۀ عامره. (ناظم الاطباء). رئیس خزانۀ دولتی یا شاهی:
ترازوی صلت زائرانت را ملکا
کم از هزار ندارد خزانه دارت سنگ.
فرخی.
قاصد شد و آن خزانه را برد
یک یک بخزانه دار بسپرد.
نظامی.
، تحویلدار. (ناظم الاطباء) ، توپ یا تفنگی که دارای مخزن و خزینه باشد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خزانه داری

خزانه داری
گنجوری عمل و شغل خزانه دار گنجوری، یکی از ادارات وزارت دارایی که عایدات دولت در آن متمرکز و دستور پرداخت حقوق و هزینه ها از آنجا صادر شود
فرهنگ لغت هوشیار

خزینه دار

خزینه دار
گنجور گنجینه دار گنجدار نگهبان خزانه گنجور، صندوقدار رئیس صندوق تحویلدار، توپ یا تفنگی که دارای مخزن باشد
فرهنگ لغت هوشیار

خزانه داری

خزانه داری
شغل و عمل خزانه دار، محلی در وزارت دارایی که درآمدهای دولت در آنجا جمع می شود
خزانه داری
فرهنگ فارسی عمید