درختی زیبا و شبیه درخت گل ابریشم با گل های زرد یا سرخ رنگ، چوب سخت و سنگین و برگ های دراز و متناوب که هر برگ دارای ۲۰ تا ۳۰ برگچه می باشد، میوۀ ترش و خاکستری رنگ این گیاه که در غلافی دراز جا دارد و پوست آن بعد از رسیدن سخت و صدفی می شود، تمر گجرات، خرمای گجرات، انبله، خبجه، صبّار
درختی است بزرگ که درهند شرقی و افریقا روید و از بر آن قرصهایی سازند که در مداوا بکار برند. (از اقرب الموارد) (از المنجد). درختی است از محصولات منطقۀ محترقه و ممالکی که تا به 30 درجۀ عرض شمالی واقع شده اند و این میوه بشکل غلافی است سیاهرنگ و مسطح و منحنی مانند شمشیر و طول آن 11 تا 13 سانتی متر و در جوف وی 3 یا 4 هسته مربعالاضلاع سرخ رنگ و گوشت این غلاف زرد رنگ و ترش و مایل به شیرینی و سه بند لیفی از میان این گوشت عبور می نماید و این میوه را به فارسی انبله و حمزه و خبجه نیزگویند. (ناظم الاطباء). خرمای هندی. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). درختی است زیبا که بومی هندوستان است و در کرانه های دریای عمان نیز موجود می باشد. (جنگل شناسی کریم ساعی ج 2 ص 288). درختی است از تیره پروانه واران، از دستۀ ارغوانها که تنها گونۀ نوع خود می باشد و آن درختی است عظیم و مرتفع که بلندی آن تا 25 گز رسد. برگهایش مرکب و متناوب و هر برگ 20 تا 40 برگچه دارد گلهایش زرد یا سفید و یا صورتی است. امله. املی. انبله. خبجه. خرمای هندی. خرمای گجراتی. (از فرهنگ فارسی معین). بار درختی است در غلافی بقدر شبری و دانه ها به شکل باقلای کوچکی. و درخت او مثل درخت انار و برگش مثل برگ صنوبر و طعم ما فی الغلاف ترش. و سرخ تیره در سیم سرد و در دوم خشک ومسکن غثیان صفراوی و ملین طبع و مسهل صفرا و اخلاط محرقه و در حموضات مسهلی سوای او نیست و مطفی هیجان خون و جهت خفقان حار و حکه و جرب و قلاع و عطش و تبهای حاره و تبهای غشیه و کرب و تفریح محرورین بی عدیل و اکثار او مورث سحج و سعال و مضر سپرز و مولد سده و مصلحش کتیرا و خشخاش و بنفشه و لعاب بهدانه و عناب و قدر شربتش از هفت مثقال تا سی مثقال و بدلش آلوی سیاه و در غیر اسهال زرشک و دانۀ او در سیم خشک و قابض و مغز او جهت امساک منی مجرب و ضماد او جهت خلع عضوو وثی و تقویت سستی عضل. و با پیه و امثال آن جهت نضج و گشودن دمل آزموده و تضمید مطبوخ او مسکن اورام و دردهای حاره است. (تحفۀ حکیم مؤمن) : دست در آش ترش زن که به غایت خوبست تمر هندی و سماقست و دگر آش انار. بسحاق اطعمه. رجوع به بحر الجواهر و ترجمه صیدنه و فهرست مخزن الادویه و اختیارات بدیعی و ترجمه ضریر انطاکی و گیاه شناسی گل گلاب ص 224 شود
ایراقیطس. سنگی است که از هند خیزد مایل به سیاهی و سرخی و سائیدۀ او مایل بسرخی و زردی و شادانۀ هندی نامند. ذرور او جهت قطع خون بواسیرو جراحات بی عدیل و آشامیدن یکدانگ و کمتر از آن جهت قطع خون اعضاء باطنی بواسیر و سم عقرب مفید است. (تحفۀ حکیم مؤمن). و صاحب اختیارات گوید: نوعی از شادنج است و در پارسی شادنۀ هندی گویند خونی که از مقعد آید قطع گرداند و بواسیر را سودمند بود و چون بیآشامند گزیدگی عقرب را نافع بود. و حمداﷲ مستوفی در نزهه القلوب آورده است: سنگی متخلخل سفید است و زرد نیز میباشد چون بر مستسقی نهند از او آب زرد بیرون آید و شفا یابد و ابن البیطار در مفردات گوید: قال جالینوس فی التاسعه هو و الحجر الذی یقال له ایراقیطس یقطعان الدّم الذی یخرج من افواه العروق التی فی المقعد و قد جربناهما. غیره، ایراقیطس هو حجر هندی اذا شرب نفع من لدغ العقارب و ینفع من البواسیر -انتهی
تیغ هندوی. تیغ مهند. تیغ هندوی گوهر... تیغی که در هند ساخته باشند... و بدین معنی پولاد هندی... نیز استعمال کنند و مجاز است. (آنندراج) : طلب کردش به خلوت شاهزاده زبان چون تیغ هندی برگشاده. نظامی. برهنه یکی تیغ هندی بدست سوی پادشه رفت و پنهان نشست. نظامی. رجوع به تیغ مهند شود