جدول جو
جدول جو

معنی پیام گزار

پیام گزار
آنکه پیام کسی را به دیگری برساند، پیام رسان
تصویری از پیام گزار
تصویر پیام گزار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پیام گزار

پیام گزار

پیام گزار
رسول. پیامبر. پیام آور. پیام رسان. مبلغ رسالت. پیغام آور، قاصد. پیک. برید
لغت نامه دهخدا

پیام گزاری

پیام گزاری
عمل پیام گزار. رسالت پیام آوری پیامبری، قاصدی
پیام گزاری
فرهنگ لغت هوشیار

پیغام گزار

پیغام گزار
کسی که پیغامی را برساند، پیغام گزارنده، پیام گزار
پیغام گزار
فرهنگ فارسی عمید

پیغام گزار

پیغام گزار
که پیغام گزارد. پیغامبر. پیغمبر. رسول. مبلغ رسالت. پیام گزار. فرستاده:
بگزار حق مهرشه ای شه که مه و مهر
نزدیک تو از بخت تو پیغام گزاری است.
فرخی.
پیغام گزار داد پیغام
کای طالعتو سنت شده رام.
نظامی.
در عشق حریف کارش او بود
پیغام گزار یارش او بود.
نظامی.
دیگر آنکه دل ترا پیغام گزاری است و همین تن تو به این قدر و منزلت بی رسولی ممکن نمیشود. (قصص الانبیاء ص 10)
لغت نامه دهخدا

پیام گزاری

پیام گزاری
عمل پیام گزار. رسالت. قاصدی. پیامبری
لغت نامه دهخدا

پیغام گذار

پیغام گذار
رسول، مبلغ رسالت، فرستاده، آنکه پیغام گذارد
پیغام گذار
فرهنگ لغت هوشیار