معنی پل پل قطعۀ زمینی که برای زراعت آماده کرده و کناره های آن را اندکی خاک ریخته و بالا آورده باشند، پلوان، کرتپاشنۀ پا، برای مثال همیشه کفش و پلش را کفیده ببینم من / به جای کفش و پلش دل کفیده بایستی (معروفی - شاعران بی دیوان - ۱۴۴) تصویر پل فرهنگ فارسی عمید