جدول جو
جدول جو

معنی پاکیزه رای

پاکیزه رای
دانا، کسی که اندیشۀ پاک داشته باشد، پاک رای
تصویری از پاکیزه رای
تصویر پاکیزه رای
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با پاکیزه رای

پاکیزه روی

پاکیزه روی
زیبا روی نکو روی نکو منظر صبیح المنظر پاک رو
پاکیزه روی
فرهنگ لغت هوشیار

پاکیزه روی

پاکیزه روی
زیباروی. نکومنظر. صبیح المنظر. وُضّاء. (صراح) (منتهی الارب). واضی ٔ. (منتهی الارب) : به آمل رسید روز آدینه... افزون از پانصد ششصدهزار مرد بیرون آمده بودند مردمان پاکیزه روی و نیکوتر. (تاریخ بیهقی).
دلبند خوب صورت پاکیزه روی را
نقش ونگار و خاتم پیروزه گو مباش.
سعدی
لغت نامه دهخدا

پاکیزه گوی

پاکیزه گوی
آنکه سخنان پاکیزه گوید گوینده سخنان پاک و شایسته
پاکیزه گوی
فرهنگ لغت هوشیار

پاکیزه جان

پاکیزه جان
دارای جان پاک پاک جان پاک درون پاک باطن روشن بین، جان پاکیزه جان پاک
فرهنگ لغت هوشیار

پاکیزه گوی

پاکیزه گوی
گویندۀ سخنان پاک و شایسته:
دو مرد خردمند پاکیزه گوی
بدستار چینی ببستند روی.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

پاکیزه دلی

پاکیزه دلی
پاکدلی:
پاکیزه دل است این ملک شرق و ملک را
پاکیزه دلی باید و پاکیزه دهائی.
منوچهری (دیوان چ دبیر سیاقی ص 96)
لغت نامه دهخدا