جدول جو
جدول جو

معنی بوافزار

بوافزار
بوی افزار، موادی که به عنوان چاشنی در غذا ریخته می شود، از قبیل فلفل، زردچوبه، دارچین و مانند آن، بوزا، بوزار
تصویری از بوافزار
تصویر بوافزار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بوافزار

بوافزار

بوافزار
بوی افزار. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا

بو افزار

بو افزار
ادویه گرمی که در طعام ریزند مانند: فلفل دارچین و غیره
بو افزار
فرهنگ لغت هوشیار

بوی افزار

بوی افزار
موادی که به عنوان چاشنی در غذا ریخته می شود، از قبیل فلفل، زردچوبه، دارچین و مانند آن، بوزا، بوزار، بواَفزار
بوی افزار
فرهنگ فارسی عمید

پاافزار

پاافزار
کَفش، پوششی برای محافظت از پا، پاپوش، لَخا، پایدان، پایزار، لَکا، پااَوزار برای مِثال با تو رضوان نهاده پیش بهشت / چند کرت عصا و پا افزار (انوری - ۱۸۳)
پاافزار
فرهنگ فارسی عمید

بوی افزار

بوی افزار
ادویۀ گرمی که درطعام ریزند، مانند فلفل و دارچینی و امثال آن. (برهان) (آنندراج). بوزار و ادویه. (ناظم الاطباء). گرم مصالح به طعام، مثل زیره و قرنفل و قاقله و دارچینی وغیره. (غیاث) : ببوی افزارها، خوش کرده چون زیره و کرویا و دارچینی و نانخواه و زعفران. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، امیدوار. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

خوارزار

خوارزار
خوار و زار. نزار. بدبخت. (یادداشت بخط مؤلف). ضَرِع. ضَروع. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا