جدول جو
جدول جو

معنی باسمه چی

باسمه چی
کارگر چاپخانه که اوراق را چاپ می کند، چاپچی
تصویری از باسمه چی
تصویر باسمه چی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با باسمه چی

باسمه چی

باسمه چی
ترکی بنگرید به بسمه چی آنکه مباشر کار چاپ باشد چاپچی مطبعه چی
باسمه چی
فرهنگ لغت هوشیار

باسمه چی

باسمه چی
طابع. چاپچی. کارگر چاپخانه. آنکه مباشر کار چاپ و طبع میباشد. (ناظم الاطباء). متصدی عمل باسمه: صاحبجمع کتابخانه پنجاه تومان مواجب و از باسمه چی و زرکوب و کاغذگر و مقراض گر و مذهب، بلاتشخیص مبلغ، رسوم داشته. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 71). و رجوع به باسمه شود
لغت نامه دهخدا

باسمه ای

باسمه ای
چاپی مثلاً تصویر باسمه ای، کنایه از آنچه ظاهرش خوب و فریبا اما بی اصل و بی بنیاد باشد، ساختگی، قلابی
باسمه ای
فرهنگ فارسی عمید

باسمه ای

باسمه ای
چاپی. مطبوع. مقابل قلمی. و رجوع به باسمه شود، آنکه به اصول دیپلماسی آشناست. آگاه به سیاست
لغت نامه دهخدا

بسمه چی

بسمه چی
ترکی زرنگار پارچه نگار کسی که با ورق طلا و نقره نقش میکند
بسمه چی
فرهنگ لغت هوشیار

بسمه چی

بسمه چی
کسی که با ورق طلا و نقره نقش میکند. (ناظم الاطباء). آنکه باوراق طلا و نقره بقالب یا بقلم بر جامه نقش کند. (غیاث) (آنندراج). بسمه گر:
دلم ماند از بسمه چی درشگفت
ازو دیده ام نقش حیرت گرفت.
وحید (از آنندراج).
و رجوع به بسمه گر شود
لغت نامه دهخدا